به نام خدا
حال که خانه نشینی را گزینه انتخابی خود نموده اید این قصه را  از نظر بگذرانید !
توصیف ورود ایل به ییلاق سراسر سحر آمیز  و خاطرات گذشته حال و روز ییلاق و اتفاقات  طبیعت مانوس با اهالی ساکنان ایل -  جهت دوستداران ایل و وقایع کوتاه و زود گذر  بطور خیلی خلاصه  نگارش 20/9/99


هزار داستان - قسمت اول
کم و کاستی ها را بر ما ببخشید لطفا !
عروسی مجلل با دخالت بزرگان تغییر چهره داد ، به ساده ترین شکل خود بر گزار شد

بیایید یک نگاهی اجمالی به گذشته بیا ندازیم  به گذشته سراسر پر ماجراهای گوناگون و متلاطم ایل در ییلاق بزرگ تا شما را به یک عروسی نا پایدار و بی سر انجام  مانند دعوت   اهالی ایل   که کلهم دعوت شده بودند ،  من هم شما را دعوت می کنم  .ببینیم اخر چه اتفاقی می افتد . موقعیت جغرافیایی ییلاق همانند بهشتی گشوده آغوش ،در انتظار میهمانان آشنا از دور زمان تا آن زمان را می کشید . بهشتی دارای چهار دروازه به بزرگی فرسنگها با طبیعت متفاوت دارای فضاهای مافوق انتظار  در کنج و واکنج ان دارای محفل و بزم دوستانه توسط تازه واردان از راههای دور و خسته کننده که حاوی ماجراهای گوناگون در حال اتفاق و حادث شده در پی داشت . تقریبا حدود 90 در صد مراسم شادیها و عروسی و دور همی ها و مجالس و میهمانی ها در ان ییلاق  بیاد ماندنی ،گسترده و در نقاط پراکنده و باب دل دوست داران طبیعت از سر گرفته میشد .تالاب مرکزی  ییلاق خوش ترکیب و زیبا و غیر قابل وصف در ابعاد 10الی 12 در20 الی 30   کیلومتر وسعت  ، شاید در سالهای پر برف و باران به35 هم میرسید ،وسعت داشت پر گنجایش و دارای دشت و دامنه و چشمه و کوه و کوهستان و سایر پوشش های گیاهی بود . عروسی ها بترتیب در  میانه پهندشت در کناره چشمه سارها و روی سطوح  چمنزار های طبیعی متراکم و با وسعت زیاد بر گذار میشد . کنار تالاب فصلی میان دشت و بین کوههای دارای قلل برفی حتی برف سال مانده و تعدادی کاریزهای باستانی همه گونه امکانات بساط مراسم بزم و  عروسی آماده و باب دل همه  گروه های سنی فراهم بود و فقط اندکی اراده ساکنان دشت کافی بود تا آستین بالا زده و راه و رواج عروسی ها را اشاره نمایند . همه جوره زندگی و حیات گیاهی و جانوری در جریان مداوم بود . جایی که پرندگان خوش صدا مانند عندلیبان و کو کو ، بلبلان و کمر کولی ها و کوکر و کاکلی ها به نغمه خوانی و آواز سحر آمیز ییلاق را از ابتدا تا انتها زبان زد کرده بود ،در سراسر دشت هموار و کم شیب کناره نیزار  همجوار دامنه کوهستان و صحرای مادون ان به خود نمایی بهاره مشغول بودند . غاز های وحشی مهاجر که بشکل رشته مارپیچ و خط راست و گاهی کج و معوج زینت بخش فضای بالایی آسمان ایل را با هن قد کردن صداهای از ته منقار خود آرامش روزانه دشت را بهم میریختند . این حرکت دورانی و طناب مانند و صف کیلومتری در ارتفاع بالا چند روزی در اوایل و  میانه بهار ادامه داشت . انها رشته کوه امن محل توقف خود  را  در دو طرف گردنه و گذر گاه  گردنه نمکی در ارتفاعات نه چندان بلند  میافتند ، اما انجا نیز  میزبان میش و قوچ کوهی بود که از یک طرف به تخت عروس و از شمال به ملک و مزرعه ایل باصری و طایفه کلمبه ای و اولاد محمود ختم میشد و به سبب هم جواری  املاک  و مراتع انها منطقه امن فرود غازها برای کوتاه مدت بود و سپس پرواز دوباره و کوچ و مهاجرت به سمت سرزمینهای دور ادامه داشت .  از پیچ و تاب جاده منتهی به شروع ییلاق و دسترسی به محلات از آبادیهای قلعه میرزا و انارک و قشلاق و دشت بیکران قلعه و قنوات سمت و سوی قوم بزرگ کردشولی حوالی قلعه کل خسرو  ( کربلایی خسرو ) تا بیدستان و بس نخود زار و ترناس و پس بل - راه منتهی به خنگشت (خنجشت )تا دشت و چمنزار نمدان و دور زده به سرزمینهای و آبادیهای خاطره انگیز ایل مانند نظم آباد ( نظام اباد ) کفه را که طی کردیم به کوهستان برفی چشمه رعنا با نام زیبا و با مسمی تا کافتر قلعه کهن سلطان نشین باستان و آبادی دستخوش تغییرات  کافتر و مهمترین عامل گرد همایی ، جمع آورنده دور همی به نیت زیارت  تمام ایلات  امام زاده سید محمد (ع ) میعادگاه عشایر و اقوام مختلف و سایر دوستداران آن حضرت نمی توان نادیده گرفت . زیبایی ها و مکانها انقدر فراوان و موجود است که توان توصیف در ا ین  مقوله حقیقتا نمی گنجد . اقوام و طوایف مهم و اثر گذار سیار و ساکن منطقه کردشولی در بهترین منطقه موجود ییلاق از دوران قبل و در سرزمینهای اجدادی بسر برده و هنوز هم کما کان اوقات خود را د ییلاق بزرگ در جوار ییلاق باصری سر میبردند و هنوز هم ادامه دارند . انهم به مدت کوتاه بهاره و ایام گرم و اغلب خنک تابستانه با بجا گذاشتن خاطرات خوش و زیبا با بر پایی مراسم شادیها سرانجام کوچ ایل انها  از سرزمین مادری کوچانیده و روانه قشلاق گرمسیری نموده است .  این رشته کوه تنها کوهستان باریک و  کم ارتفاعی بود که دشت را میشکافت و به دو قسمت نا هم گون تقسیم می کرد .کوهستان صخره ای کم ارتفاع و قابل دسترس در بر گیرنده انواع گل و گیاهان معطر و دارویی منطقه بود که براحتی به دشت دسترسی داشت . غازها با اخرین فریاد، ترک اسمان منطقه را تا لحظه نا پدید شدن در پشت افق شمال خبر  می دادند  . کمی فراتر و به سمت دشت و کناره تالاب که می امدیم  هیاهو ،غوغایی از فریاد و صدای بهم ریخته طبیعت آبی و کنار آبی شکل دیگر حیات وحش کوچک جثه ها بود . میهمانان  خوش سلیقه  دشت  لابلای نیزار ها و بوته زارهای کناری تالاب صدای وزغ ها قورباغه ها و سوسک های کنار ابی و جیر جیرکها به تناسب محل استقرار و جمعیت میلیونی در خنکای هوا جیغ و داد ویژه خود را براه انداخته بودند با طول موجهای متفاوت و در هم و بی نظم شاید از نظر انها نظم خاصی داشت . آواز ها هم گوش نواز و هم گوش خراش بودند . خط مرزی بین زیستگاه موجودات ریز و درشت و انسانها نبود و در همه ابعاد زندگی ساکنان پرسه می زدند . گوشه هایی از دشت بیکران را اشغال کرده بودند . فصل سر اغاز حیات و زندگی جدید انها بود که انسانها از چگونگی راز انها بی خبر بود و تنها با شنیدن صداها احساس وجود انها را درک میکردند . از هر چه که بگذریم از دشت کم شیب و پر وسعت هر دو سویه تالاب فصلی که پوشش مخملی سبز کم رنگ طبقه بالای زمین را به برکت رطوبت سواحل  در بر داشت . با حرکت مواج و نسیم گاه گاهی همه رقاصان دشت که  گیاه بوته شامل دم  اسبی و قیاق کنار ابی بود  علاوه بر زینت و ارایش دشت  و سواحل تالاب با هر حرکت متناوب جرعه ای باد به  چند رنگ تبدیل و دوباره با برگشت بجای خود تغییر رنگ میداد محو تماشا شدن تمامی نداشت . طبقه زیرین دم اسبی گیاهان سایه پذیر و دلکش ساقه پیچ پیچک با گلهای نیلوفری و ابی سنگین و سبک تنپوش و ساقه های طبقه بالا را پوشش می داد و ساقه های عریان گیاهان بی پناه را حمایت و پوشش می داد و مانند رنگین کمان به نمایش در می اورد .  گاهی  همه جوره  ان بخش  زمین  را رنگ آمیزی  میکرد . شادی پرندگان لانه ساز در لابلای گلها  بوته های رنگین ماوای خوبی برای در امان بودن انها از شر دشمنان گرسنه فراهم می کرد . نیزارهای  باریک و بلند و معلق در هوا پر از صداهای گوناگون در حاشیه و کناره و میانه دشت پر از اب، بسیار پر جنب و جوش تر از سایر میهمانان دشت هم جوار   تالاب  بود . از انواع رستنی های پر چینی و بهم تابیده  سبز چمنی تیره ونور ندیده جولانگاه  دسته دیگر پرندگان کوچک جثه که برای خود و در عالم خود اواز عاشقانه سر می دادند و و امادگی جفت یابی و لانه سازی خود را علنا فریاد میزدند . زندگانی چند گانه در جریان بود . بهار فصل عشق و عاشقی و داد و فریاد طبیعت بود . موشهای صحرایی نیز بیکار ننشسته بودند و علفهای سبز مغز دار را از روی اب و زمین قیچی کرده و با تلاش بسیار به سمت لانه های زیر زمینی  در تونل های  زیر زمینی در خشکی ذخیره و سخت در مدت شبانه روز در رفت و آمد مدام بودند . تعدادی از پرندگان با پرواز در آسمان تالاب قدرت نمایی  و به چرخش تیز بینانه بدنبال شکار مناسب خود سایه  ترس بر زمین و اب و موجودات زیر پایشان انداخته ، علاوه بر ترس فرار انها را سبب میشدند . انواع حیوانات اهلی و وحشی در جاهای دور از دسترس پنهان و اشکار در میان نیزارها و بیشه زارها بوفور یافت میشد و در  قلمرو انها با قدرت هر چه بیشتر  در بخش مرکزی و میانی تالاب حکمفرمایی داشتند .بدون دخالت و دستیابی  انسان روزگار خود را سپری می کردند . اسبها و قاطرها و چهار پایان ایل هم بخشی از دشت و صحرا و تالاب را اشغال کرده بودند . گاو های دهکده ها از نعمات خدا دادی بی بهره نبودند و شبانه روز در قلب تالاب به چرا مشغول بودند . دشت و صحرا آنقدر بیکران و وسیع بود که دست رد بر سینه  هیچ پناهنده و پرنده  چرنده و خزنده ای نمی زد . همه را میزبانی و راضی نگه می داشت . بهر ترتیب زندگی شادی بخش و در عین حال پر ماجرا یی همراه با تلاش و زحمت در سرتا سر قلمرو دشت جریان داشت . تالاب با گستردگی با ابعاد نامبرده شده  حاصل ذوب برفهای کوهستان و تشکیل چشمه سارها و نهر و جویبار و رودخانه تا نیمی از بهار هنوز به سمت تالاب سرازیر بود و سیرابش می ساخت . دشت با کمک تالاب و چشمه سارها یکی از زیبا ترین و غنی ترین سرزمین های ییلاقی را تشکیل داده بود . همه سر خوش و شادمان از این نعمات خدا دادی به امورات زندگی خویش می پرداختند . از جذاب ترین زیستگاه پرندگان و جوندگان و داران و تعدادی کوچندگان هوایی و زمینی هنوز در تدارک ترک منطقه بودند . حال با این وصف و الحال و زیبایی و اوقات فراغت حد اکثری چرا عروسی ها در اینجا بر گزار نشود . قطعا بدین منظور ترتیب مراسم عروسی های فراوان در طول حیات ایل همین بخش بهشتی سراسر سبز و نگین دار  بر پا  میشد .
ادامه دارد .

هزار داستان : ماجرای نحر لوک قرمز یک چشم در جوار نهر بزرگ

هزار داستان :عروسی مجلل با دخالت دست اندرکاران به ساده ترین شکل و دو نفره برگزار شد . قسمت اول

هزار داستان : قضا و بلا پشت لبه کارد -

هزار داستان :چاقو هر گز دسته خود را نمی برد - عاقبت سرنوشت دختر بچه لپ خورجینی -آخرین داستان در این نشانی- قسمتدوم

هزار داستان :چاقو هر گز دسته خود را نمی برد - دختر بچه لپ خورجینی -آخرین داستان در این نشانی- قسمت اول

هزار داستان :قسمت دوم - سفرنامه کوتاه از استان خوزستان - بزودی

دشت ,ها ,تالاب ,های ,هم ,ییلاق ,دشت و ,و در ,ها و ,بود که ,به سمت

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

safeschool novintisazeh همه چیزستان seyedmohammadjavadhosseini nazareman میم باید بود کتابخانه عمومی شهید اسدی مشکین شهر دنیای از خوشمزه ها پروتئین ما ، با ما بهترین باشید. دانستنی